نماد های انقلاب
چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۴۳ ق.ظ
میدان آزادی (شهیاد سابق): | |
از این میدان اتوبوسهایی بود که آدم را میبرد هرجایی دورتر از آزادی، یا حتی فرودگاهی که سوار هواپیماهایش میشدی و میرفتی فرسخها دورتر. راه برای رفتن زیاد بود. اما مردم نخواستند بروند. ماندند و خونهایشان نام شاه را از این میدان شست. جنگیدند و یک روز با هم آزادی را جشن گرفتند. |
میدان انقلاب (24 اسفند سابق): | |
هر روز صبح که از خانه بیرون میزنی، دلت میخواهد خورشید را ببینی یا چشم بچرخانی و منظرهای را ببینی که حالت خوب شود، نه اینکه چشم باز کنی و هیبت سیاه و سنگی کسی را ببینی که جایش آن بالا در مسیر دیدها نیست، باید انقلاب کنی. |
مدرسهی رفاه (خیابان ایران): | |
توی دنیا چهار دیواریهای کوچکی هستند که یک دنیا شور در دل خود انباشته دارند. چهار دیواری کوچکی که چند روز اشتیاق و شور مردم را به چشم خود دید و دیوارهایش در امتداد دستهای مشتاق دیدار، از خیابان ایران تا آسمان قد کشید. |
ساختمان نیمهکاره: | |
چه کسی فکرش را میکرد خانهای با شور و شعور ساخته شود و تنه به تنهی همهی کاخهای عالم بزند؟ ساختمانی که روزی هزار هزار ایرانی از پلههایش بالا میرفتند تا با فریادهایشان آجر به آجر بنایی را بسازند که عالم و آدم متحیر از نمای زیبایش شود. |
دستهای خونی: | |
بیا یکبار از اول مرور کنیم؛ کسی فریاد میزد و ظلم ظالمان روزگار را مورد عتاب قرار میداد و از آن طرف، گلولهای سینهاش را به ظلم میدرید. خونی که میریخت، شهیدی اوج میگرفت و دستی دیگر به عظمت خونش آغشته میشد و روی دیوارهای شهر منتشر میشد. آن دستها، آنپنجهها و آن خونها، آیه آیههای عظمت خالق بودند که رنگ سرخشان روزگار ظالمان را تیره و تار کرد. |
۹۲/۱۱/۱۶
اینو جدی میگم .
به من هم سر بزن
6ta-1352.blogfa.com