مردی که سیراب نشد
خدایا! او را تشنه گردان. آن مرد، تیری به چانهی مبارک آن حضرت زد، امام حسین علیهالسلام تیر را بیرون کشیدند و هر دو دست خود را زیر خون گرفتند و دست ایشان از خون پر شد، سپس فرمودند خدایا! من از آن چه نسبت به پسر پیغمبر تو مرتکب میشوند به تو شکایت میکنم.
راوی میگوید: زمانی طول نکشید که «زرعه» به تشنگی گرفتار شد و هر چه آب می خورد سیراب نمیشد و کار به جایی رسید که آب را برایش خنک میکردند و شکر در آن میریختند و ظرفهای شیر و کوزههای آب حاضر میکردند و شکر در آن میریختند و ظرفهای شیر و کوزههای آب حاضر میکردند؛ اما به خدا قسم هم چنان میگفت: وای بر شما! به من آب دهید: تشنگی مرا کشت. بنابر نقلی: او به بلایی مبتلا شد که از سرما و گرمای زیاد فریاد میکشید، پشتش از سرما میلرزید و در پشت سرش بخاری روشن بود و از روبهرو از شدت حرارت به او باد میزدند و یخ بر شکمش میچسباندند، به خدا قسم، در اندک زمانی شکمش مثل شکم شتر ترکید و از دنیا رفت. ( تاریخ طبری، ج 5، ص 449. )
منبع: کرامات حسینیه و عباسیه ؛ موسی رمضانیپور نوبت چاپ: هفتم تاریخ چاپ: زمستان 1386 چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان صفحات 65 و 66